✍ثبــ ـت لحظــآت نآب باهـ ــم بودنــ ـمـون✍

ماجرایی شادو غمگین منو دختر عمه ام

1393/12/2 13:58
295 بازدید
اشتراک گذاری

داشتن یه دوست صمیمی و وفادار

اونم از جنس خود آدم نعمت بزرگیه

معمولا هممون دوست زیاد داشتیم

ولی یکیش دوست جون جونی میشد و

همه درد و دلامون رو بهش میگفتیم و اونم به ما....

من ودختر عمه ام هم خیلی با همدیگه صمیمی بودیم و

یکی شده بودیم حرف همو میفهمیدیم

به هر جا میخواستیم بریم

پایه هم بودیم و همیشه همدیگه رو همراهی و کمک میکردیم

ولی دوستی ما دو تا از حدو اندازه ش گذشته بود

تا جایی که سرو صدایی خانواده منو اون در اومده بود وهمه شاکی...

چون در طول یه هفته اگر من 3شب خانه اونها میبودم

باید بعد 3شب اون حاضرمیشدو با من میامد خانه مان و

4 شب باقی مانده رو اون منزل ما سپری میکرد

ی هفته باین طریق تموم میشد

چقدر خوب بود چه احساس خوبی داشتم

یه دختر از جنس خودم 

هم احساس خودم .....

ولی زندگی و ازدواج کردن مارو از همدیگه دورکرد

هر دو مون ازدواج کردیم

من خدا رو شکرخوشبخت شدم و اووووون .....

الهی بمیرم خیلی سختی کشید 

ازدواج کرد با یه پسر جوون مثه خودش عاشق، وفادار اما ....

از لحاظ مالی بایه عالمه مشکلات وگرفتاری ...

خدانکنه بی پولی سر کسی فشار بیاره سخته به خدا..

همسرش مجبور شد 2ماه بعد عروسی

از افغانستان بره ایران و کار کنه

مشکلات زندگیش حل بشه

و با خانمش به آرزوهایی که دارن برسن

چون پول نداشت پاسپورت بگیره از بیراهه رفت ایران و 

وقانون این بود هرکی از بیراهه بیاد ایران

بدون گفتن ایست شلیک میکنن

اونم متاسفانه گیر افتاد تیر باران شد

هر دوشون چه آرزوهایی داشتن

 چه فکرهایی کرده بودن اماچی شد

دختر عمه مم آواره و سر گردان خانه مادرش 

واااااااییییییی

 چه بگم حتی فکر کردن بهش منو دیوونه میکنه

الهی بمیرم چه حالی داشته

 عزیزم چقدر سختی کشیده

خداوند هیچ کسو گرفتار سختی و مشکلات نکنه 

خداوند همه رو از مشکلات نجات بده

مخصوصن جوانها و تازه ازداج کرده ها

خیلی سخته آدم نمیدونه چی بگه پدرشم مجبور شد

بخاطر بی پولی دوباره عروسش کنه

وبا یکی از فامیل دورش ازدواج کرد 

اونم به عنوان زن دوم ...

حالا مجبوره همسرشو که خیلی هم ازش بزرگ تره

با یه زن دیگه تقصیم کنه ..

دقیقا مثه اون زن بیچاره

خیلی سخته یه زن بدون سایه بالایی سر

تو یه همچنین اجتماعی..

خداوندا ازت میخوام سایه تموم مردها رو رو سر زن و بچه هاشون

مستدام بدار حافظ ونگهدار عشقم،همســــــــــرم باش  آمین..

 

پی نوشـــــــت:

تمام دنیا هم که بروند
تمام دنیا هم که نباشند
تمام دنیا هم که مرا نخواهند
تمام دنیا هم که آوار شود بر سرم
تمام دنیا هم که دل خراب مرا خرابتر کنند
تو هستی …
آغوش تو باشد ،

بوسه‌‌های تو باشد ؛

همین برای یک عمر زندگی‌ کافیست ! (همسر خوبم)

پسندها (1)

نظرات (2)

حدیث
4 اسفند 93 15:07
سلام خانوم خونه چه داستان بدی اولش که خوندم داشتم لذت میبردم اما بعدش خیلی ناراحت شدم برای دختر عمه اتون.اومیدوارم از این به بعد زندگی خوبی داشته باشه وشما هم همیشه خوشبخت وشاد باشید
مامان&خانوم خونه
پاسخ
ممنون عزیزم شماهم همچنین همیشه خوشبخت باشید بلی متاسفانه ناراحت کننده ست
حدیث
4 اسفند 93 15:08
دوست عزیزم اسم خودت ودخترنازت چیه ؟ شما ایران زندگی نمیکنیداگه دوست داری بگو
مامان&خانوم خونه
پاسخ
اسم دخترم نگارجونــــــــــه. . نهه عزیزم ما ایران زندگی نمیکنیم ما مونیخ هستیم