✍ثبــ ـت لحظــآت نآب باهـ ــم بودنــ ـمـون✍

مآجراے مטּ و داداش گلҐ ..!!!

1394/5/8 13:58
173 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب داشتم با برادر کوچکترم چت میکردیم 

دیدم حالش گرفته س وپستهایی غمگین میزاره لاین

منم نگرانش شدمو گفتم احوالشو بپرسم 

یکم باهم حرف زدیمو درد دل کردیمو

اینکه متوجه شدم موضوع خاصی نبود

باهم شوخی کردیم حالش خوب شد خداروشکر

بعد آخرش برداشت گفت :

خیلی دلتنگتم خواهرم 4ساله ازمون دوری آخر کی میای ببینمت 

گفتم:منم دلم برات خیلی تنگ شده

بهش گفتم 

یادته ؟؟

چندسال پیش ..

هردومون کوچیک بودیم ..!!

میرفتم مهمونی میامدم میدیدم

تموم بیسکویتامو از کمدم برداشتی خوردی 

منم میامدم دعوات میکردم ...!!****

کاش الان پیشم بوودی

هرچه بیسکویت داشتم میدادم به تو   :-( 

 یآدمه شش سالم بووود که یه صبحی داداش بزرگ ترم

ازخواب بیدارم کرد 

گفت:پاشوخواهری ببین کی آمده 

رفتم دیدم یه نی نی کوچولوی بغل مامانم خوابیده 

حسودیم شد تا اون لحظه فقط کوچولویی خونه من بودم 

فکرمیکردم باوجوداون کسی منو دوست نداره 

که چنین چیزی امکان نداشت برعکس خیلی هم بهش وابسته شدم 

خیلی هم روش حساس بودم

کسی جرات نداشت ی کلمه بهش حرفی بزنه

روزهایی قهرو آشتی زیادی هم باهم داشتیم

دراصل بیشتر آشتی بووود تاقهر:)

ولی حالا من این ور دنیا اوهم  اون ور دنیا 

امیدوارم زودتر ببینمش شادیهاشو ببیبینم 

یه پست درمورد داماد شدنش بزارم 

البته حالا که هنوز خیلی زوده تازه 17 سالشه

پی نوشــــت:

داداش عزیزم الان آمده المان پیشمون

برای همیشه خداروشــــــــــــــــکر

پی نوشــــت ۲:

همين که سرت را روي شانه ام مي گذاري

و به خواب مي روي

آرامش آوار مي شود روي دلم 

لحظه هاي روشن با تو بودن

کاش تمام نشود(عشقم همسرکم)


پسندها (3)

نظرات (2)

حدیث
8 مرداد 94 21:42
سلام دوست خوبم اخی میدونم چه حسی داری امیدوارم هرچه زودتر خونواده خوبتو ببینی ولی خوب الان به لطف تکنولوژی یه خورده دوری قابل تحمل تر شده راستی عزیزم شما اینستا نداری؟؟؟؟
مامان&خانوم خونه
پاسخ
سلام عزیزم آره خیلی سخته آدم دلش برای خانواده اش تنگ میشه آره والا اگرایناهم نمیبود چی ؟؟خداروشکرکه هس نه هنو ازبس زیادن این سایتها واپلیکیشنها آدم خسته میشه قصدداشتم عضوبشم روگوشیمم دانلودش کردم ولی تنبلیم شد
نگار
28 مرداد 94 22:44
آخی عزیزم